آیا شما هم این را می دانید؟ از زمان از دست دادن شما، اندوه شما به سختی به شما اجازه خواب راحت داده است. شما در به خواب رفتن مشکل دارید، اما در طول شب مدام از خواب بیدار می شوید. روز بعد احساس می کنید خسته هستید و به سختی می توانید راه بیفتید. از خستگی مزمن و خستگی و خواب خداحافظی خوش آمدید. من نمی توانم غم و اندوه شما را از بین ببرم، اما می توانم چند نکته در مورد اینکه چگونه بهتر بخوابید به شما ارائه دهم.
پس از قتل خواهرم باید تقریباً یک سال کم خواب بودم. در طول روز اغلب موفق می شدم با کار یا دانشگاه حواس خود را پرت کنم که به هیچ وجه سالم نبود و سپس آن را تغییر دادم. دقیقاً به همین دلیل است که غروب در رختخواب حتی بدتر بود. زیرا ناگهان احساسات به صورت یک بار غلیظ در من جاری شد و افکار من فقط حول قتل می چرخید. چرا، چرا، چرا و صدها سوال دیگر مرا درگیر خود کرده بود. خواب اصلاً مطرح نبود. با شروع زندگی ورزشی من یک تغییر بزرگ ایجاد شد. چند شب اول بالاخره توانستم سریعتر بخوابم و حتی در طول شب بخوابم. اما هنوز تا یک الگوی خواب سالم و معمولی فاصله زیادی داشتم. من شروع به جستجو در آن کردم و چند استراتژی پیدا کردم که برای من بیشتر و بیشتر کار می کرد. و من نمی خواهم این را از شما دریغ کنم!
نکته 1: ورزش
چه شگفتی ممکن است در حال حاضر فکر کنید. خوب، من می خواهم در را مستقیماً به خانه پرت کنم. همانطور که گفتم ورزش (روح) برای اولین بار رفتار خواب من را بهبود بخشیده است. اما به هیچ وجه منظورم این نیست که از این به بعد هر روز ساعت ها تمرین کنید. با حرکت منظم و در مقیاس کوچک شروع می شود. 10-15 دقیقه تمرین تحرکی، تمرینات ماهیچه ای ملایم ویا 30 دقیقه پیاده روی هر روز برای شروع کافی است. برای اینکه مجبور نباشید خودتان چیزی را جمع و جور کنید، یک برنامه صبحگاهی کوچک برای شما آماده کرده ام تا در آن شرکت کنید:
قبل از خواب: اگر می خواهید یک تمرین عصرگاهی انجام دهید، توصیه می کنم حداقل دو ساعت قبل از خواب آن را انجام دهید. مگر اینکه تمرینات حرکتی ملایم، کشش های سبک و … باشد، همچنین می توانید از نیم ساعت قبل با موسیقی آرام از این تمرین برای آرام شدن و آرامش بدن خود استفاده کنید.
نکته 2: بنویسید
از همان ابتدا، نوشتن به من کمک کرد تا احساسات و افکارم را سازماندهی کنم. اما بیشتر زمانی که می خواستم بخوابم. من به معنای واقعی کلمه همه چیز را از روحم نوشتم. من به خصوص با این سوال که چرا؟ اما ما هرگز پاسخی واقعی برای آن نمی یابیم و باید آن را خیلی بیشتر در درون خودمان پیدا کنیم. نوشتن خیلی به من کمک کرد.
آیا واقعاً میخواهیم بدانیم یا فقط با عدم قطعیت کنار نمیآییم زیرا ما انسانها معمولاً آن را به این شکل داریم؟ ناشناخته ما را می ترساند و ما را به تفکر وا می دارد. اما آیا یقین، یقین، جزئیات بیشتر ما را نمیترسانند و به لرزه در میآیند؟ چرا واقعیت به تنهایی برای ما کافی نیست؟ چرا باید همه چیزهای مقدم بر واقعیت را به خوبی بدانیم، در حالی که فقط ما را بی جهت عذاب می دهد؟ روزی که متوجه شدم این واقعیت وحشتناک بود. روزی که جریان وقایع به من گفته شد، حتی وحشتناک تر. تهوع و کابوس را نیز به درد اضافه کرد. و با این حال ما هنوز از همه جزئیات، هر دقیقه نمی دانیم. و حتی اگر می دانیم که این به ما صدمه خواهد زد، ما برای رسیدن به این حقیقت دقیقه به دقیقه تلاش می کنیم. پس چرا؟ زیرا فردی که مجبور بود این حقیقت را با تمام درد به طور فیزیکی تجربه کند با آن تنها بود و ما آنقدر این شخص را دوست داریم که می خواهیم با او همدردی کنیم. این عذاب حقیقت تنها یک میلیونیم چیزی است که او تجربه کرد. ما این کار را برای لاریسا انجام می دهیم، زیرا به او اهمیت می دهیم، بوده و خواهد بود. اما حقیقت غم انگیز کاملاً متفاوت است: یعنی اینکه ما هرگز این حقیقت را نخواهیم شناخت، این سؤالات هرگز پاسخی نخواهند یافت و تا آخر عمر ما را عذاب خواهند داد.
نکته 3: احساس کنید ممکن است در طول روز مشغول کارهای زیادی باشید
و زمانی برای غم و اندوه یا احساسات خود نداشته باشید. شاید شما هم نمی خواهید آن را تحمل کنید و ترجیح می دهید حواس خود را پرت کنید که من به خوبی می توانم آن را درک کنم. اما جای تعجبی نیست که این احساسات در عصر در رختخواب با نیرویی مضاعف برخورد کنند. هیولاهای کوچک احساسات فکر می کنند: “بالاخره او در شروع کار نیست، اما در آرامش است.” من خودم باید به سرعت یاد می گرفتم که احساسات موجه هستند و می خواهند احساس شوند. فقط در این صورت است که آنها با شما مهربان تر می شوند و دیگر شما را اینقدر نمی گیرند. اگر خودتان را به روی آنها ببندید، بزرگتر می شوند و قدرت بیشتری به دست می آورند. سعی کنید در طول هفته به خود فرصت دهید تا احساس کنید. سپس جایی که می توانید تنها باشید و به شما اجازه داده شود که با احساس غم و اندوه خود، آن گونه که هستید باشید. من خودم بهانه را می دانم، وقت ندارم. این به خاطر کمبود وقت نیست، بلکه بیشتر به دلیل اولویت های ماست. اگر احساس می کنید ترس شما از احساسات آنقدر زیاد است که به خودتان اعتماد ندارید که خودتان با آن مقابله کنید، از یک مشاور غم و اندوه یا یک مرکز درمانی کمک بگیرید. به محض اینکه در طول روز ذره ذره بخش های عاطفی خود را کاهش دهید، در عصر کمتر در رختخواب شما را سنگین می کنند و می توانید بهتر بخوابید.
نکته 4: رژیم غذایی
غذایی که در بدن خود میگذاریم نیز بر الگوی خواب ما تأثیر میگذارد. غذای سنگین و چرب، مخصوصاً اواخر عصر، مانند سنگ در معده می نشیند و اجازه نمی دهد ارگانیسم به درستی خاموش شود. اما برخی از غذاهای حاوی کافئین نیز برای عصر مناسب نیستند. و اصلا الکل نیست! متأسفانه، این استراتژی من برای چند ماه اول بود و خودم را به کما رساندم، اما در نهایت فقط به شما آسیب می رساند و خواب را از بین می برد. سعی کنید غذاهای متنوع و رنگارنگ بخورید، حتی اگر سخت باشد و در چنین شرایط سختی حوصله خوردن هیچ چیز سالمی ندارید. در حال حاضر بدن شما به مواد مغذی نیاز دارد تا به خوبی به کار خود ادامه دهد و بتواند برای عزاداری قدرت جمع کند. به همین دلیل است که شما مجبور نیستید بدون همه چیز انجام دهید و من می توانم به خوبی درک کنم که در ابتدا امکان پذیر نیست. بنابراین، فقط مطمئن شوید که غذاهای خاصی را به جای کنار گذاشتن آنها اضافه کنید.
نکته 5: محیط زیست
یک محیط خواب آرام و دلپذیر ایجاد کنید. هر جا که بخوابید، باید بتوانید احساس امنیت و راحتی داشته باشید. برای مثال، در مورد مرگهایی که همان جا اتفاق افتاد، افراد داغدار اغلب از کابوسهای شبانه رنج میبرند و اصلاً نمیتوانند استراحت کنند. من خیلی ها را می شناسم که رختکن، جابجایی روی کاناپه برای مدتی، یا چیدمان مجدد اتاق و گرفتن یک تخت جدید به آنها کمک کرده است. با این حال، دیگران احساس میکردند بهویژه مرتبط هستند. فقط شما می توانید احساس کنید و بدانید چه چیزی در اینجا به شما کمک می کند.
سبک:
شرایط روشنایی اتاق نیز برای خواب سالم مهم است. من همیشه چراغ های رنگی کم رنگ را هنگام عصر روشن می کنم. بسته به احساس شما رنگ متفاوتی دارد. من و بدنم را آرام تر، به طرز دلپذیری خسته و آماده خواب می کند. همچنین مراقب باشید تا دیروقت در رختخواب به گوشی خود خیره نشوید. نور آبی دوباره ما را از خواب بیدار می کند و آرامش را سخت تر می کند.
موسیقی:
گاهی اوقات روی مبل فقط به موسیقی آرام گوش می دهم، مانند موسیقی پیانو ملانی مینویت، که همیشه در جلسه آرامش خود در حین تمرین از آن استفاده می کنم. موسیقی آرام می تواند بدن را به خوبی برای خواب آماده کند و برخی از احساسات را به جریان بیندازد.